«در حالی که قبل از انقلاب اسلامی بخش مهمی از زنان کشور به آموزش عالی دسترسی نداشته و محروم از تحصیل بودند، هم اکنون بیش از ۵۲ درصد جمعیت دانشجویی کشور و ۳۲ درصد اعضای هیئت علمی را زنان تشکیل میدهند.» این سخنان اخیر وزیر علوم در آستانه چهل و ششمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران است. سخنانی که نشان میدهد شاید امروز هیچ صاحبنظری منکر این واقعیت نباشد که جامعه ایران تقریباً در دو سه دهه گذشته، خصوصاً بعد از انقلاب اسلامی، تحولات اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و آموزشی خطیری را سپری کرده است. اما باید دید این سهم در همه کرسیها به همین میزان برای زنان ظرفیت داشته است یا خیر؟
یکی از مهمترین تحولات، گسترش آموزش عالی در سطوح و مقاطع گوناگون بوده است و این رویداد در ایران پس از انقلاب با حضور و مشارکت چشمگیر زنان و دختران در آموزش عالی همراه بوده است. این تحول مهم در جامعه ایران، یعنی گسترش آموزش عالی بطور اعم و افزایش مشارکت زنان در آموزش عالی بطور ویژه از ابعاد گوناگون قابل تأمل و بررسی است.
آموزش عالی بعد از انقلاب اسلامی ایران
بعد از انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷، آموزش عالی ایران تحولات کمّی و کیفی عمیقی پیدا کرد. بعد از انقلاب، گسترش آموزش عالی با سوگیری دینی-اسلامی، ارزشی، مردم سالاری و به نوعی تخصص گرایی توأم بوده است. در سال ۱۳۵۹ دانشگاهها به مدت سه سال به منظور ایجاد تغییرات بنیادی، ساختاری و اسلامی کردن دانشگاهها بسته شد. این رویداد ملازم بود با تشکیل ستاد انقلاب فرهنگی با هدف ایجاد و برنامه ریزی گسترش آموزش عالی اسلامی در ایران، بطوریکه، بعد از بازگشایی دانشگاهها در سال ۱۳۶۲، تحولات ساختاری، انسانی و کالبدی عظیمی در نظام آموزش عالی ایجاد شده بود.
در سال ۱۳۶۰ دانشگاه آزاد اسلامی، به عنوان یک دانشگاه خصوصی، در بُعد وسیعی با ۷۳ شعبه در ۷۰ مرکز تأسیس شد. علاوه بر این، بعد از انقلاب دانشگاههای متعددی که وابسته به وزارت فرهنگ و آموزش عالی (وزارت علوم، تحقیقات و فناوری) و یا دیگر وزارتخانهها و سازمانهای دولتی بودند، تأسیس شدند. از مهمترین دانشگاههای تأسیس شده در بعد از انقلاب، میتوان به دانشگاه تربیت مدرس (۱۳۵۹)، دانشگاه پیام نور(۱۳۶۵)، دانشگاه بین المللی امام خمینی قزوین(۱۳۶۸)، دانشگاه شاهد، دانشگاه امام حسین(ع)، دانشگاه امام صادق (ع) و . .. اشاره کرد. در دهه ۶۰، دانشجویان دختر فرصت مساوی برای مشارکت در بعضی از برنامهها و دورههای آموزش عالی خصوصاً در برخی برنامهها و رشتههای هنری، فنی و مهندسی، کشاورزی و … را نداشتند. به عبارت بهتر، در دهه ۶۰، آموزش عالی ایران در برخی رشتهها و دورهها با پدیده «مؤسسهها و مراکز آموزش عالی تکجنسیتی»، روبرو بوده است.
تحلیل کمّی مشارکت زنان در آموزش عالی ایران
آموزش عالی در ایران در طی ۶۷ سال گذشته و بعد از تأسیس دانشگاه تهران، خصوصاً بعد از انقلاب اسلامی ایران، چه از لحاظ تعداد دانشگاهها و مراکز آموزش عالی و چه از لحاظ تعداد پذیرفته شدگان، دانشجویان، فارغ التحصیلان (دانش آموختگان)، اعضای هیأت علمی و موارد دیگر تورم قابل ملاحظهای داشته است. بنابراین گسترش یا تورم آموزش عالی ایران با توجه به مؤلفهها و زیر مجموعههای مذکور قابل بررسی است.
مرور اسناد، آمار و ارقام مربوط به تعداد پذیرفته شدگان دورههای آموزش عالی ایران نشان میدهد که در دوره مربوط به قبل از انقلاب (۱۳۵۷)، آمار و ارقام دقیقی در مورد پذیرفته شدگان وجود نداشته و در مواردی تعداد پذیرفته شدگان با تعداد داوطلبان، دانشجویان و . . . اختلاط پیدا کرده است.
همزمان با انقلاب اسلامی یعنی سال تحصیلی ۵۸-۱۳۵۷ تعداد پذیرفته شدگان دورههای آموزش عالی (شامل کاردانی، کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکترای تخصصی) در بخش دولتی ۵۶۲۵۷ نفر بود که از این تعداد، سهم زنان ۵/۳۱ درصد بوده است.
در حالی که در سال تحصیلی ۸۰-۱۳۷۹، تعداد پذیرفته شدگان دوره های آموزش عالی در بخش دولتی ۱۷۷۶۶۶ نفر بود که بیش از نیمی از آنها یعنی ۵۰/۵ درصد را زنان به خود اختصاص دادهاند.
شایان ذکر است که این سهم (سهم زنان در آموزش عالی) در سال ۸۱-۱۳۸۰ برای پذیرفته شدگان دانشگاههای کشور از طریق کنکور سراسری (بدون احتساب پذیرفته شدگان دورههای تحصیلات تکمیلی ناپیوسته) بیش از ۶۰ درصد یعنی ۶۱/۷ درصد بود. مقایسه تعداد پذیرفته شدگان در دورههای آموزش عالی در بخش دولتی در اول انقلاب یعنی سال تحصیلی ۵۸-۱۳۵۷ و سال تحصیلی ۸۰-۱۳۷۹، رشد ۲۱/۶ درصدی را نشان میدهد و همچنین سهم زنان از اول انقلاب تا سال تحصیلی ۸۰-۱۳۷۹، ۱۹درصد و در مقایسه با تعداد پذیرفته شدگان کنکور سراسری ۸۱-۱۳۸۰، ۳۰/۲ درصد افزایش یافته است.
سهم زنان در پذیرفته شدگان آموزش عالـی، بین ســالهای تحصیلی ۶۷-۱۳۶۶ الی ۷۳-۱۳۷۲ قابل توجه نبوده، بطوریکه در سال تحصیلی ۷۰-۱۳۶۹، سهم زنان به پایینترین مقدار خود بعد از انقلاب یعنی ۲۵/۹ درصد رسیده است. به احتمال زیاد دلیل عمده این واقعیت (کاهش سهم زنان) میتواند بازگشت رزمندگان از جنگ تحمیلی و همچنین بازگشت آزادگان و اسراء بعد از جنگ ایران و عراق در سال ۱۳۶۷ و مشارکت هر چه بیشتر آنها در آموزش عالی و به تبع آن، افزایش «نسبت جنسی» در سالهای مذکور خصوصاً سال تحصیلــی ۷۰-۱۳۶۹ باشد.
در سال تحصیلی ۳۶-۱۳۳۵ برابر با ۱۹۵۶ میلادی در دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی ایران ۱۱۹۲۸ نفر دانشجو مشغول به تحصیل بوده اند. این تعداد در سال تحصیلی ۴۰-۱۳۳۹ و ۴۲-۱۳۴۱ به ترتیب ۱۹۸۱۵ و ۲۴۶۳۵ نفر بوده است. دراین راستا، در سال تحصیلی ۴۵-۱۳۴۴، ۲۹۶۸۳ نفر دانشجو مشغول به تحصیل بوده که از این تعداد سهم زنان ۲۳/۷ درصد بوده است. تعداد دانشجویان ایران در طلیعه انقلاب یعنی سال تحصیلی ۵۷-۱۳۵۶، ۱۶۰۳۰۸ نفر بوده است که از این تعداد، سهم زنان ۳۰/۹ درصد بوده است.
این سهم (۳۰/۹ درصد) در واقع به لحاظ کمّی، بالاترین میزان مشارکت زنان در آموزش عالی قبل از انقلاب محسوب میشود. در اول انقلاب یعنی سال تحصیلی ۵۸-۱۳۵۷، دانشگاهها و مراکز آموزش عالی ایران ۱۷۵۶۷۵ نفر دانشجو داشتند که ۳۰/۵ درصد تعداد کل دانشجویان را زنان تشکیل میدادند. بعد از بازگشایی دانشگاهها، تعداد دانشجویان به مدت ۵ سال یعنی از سال تحصیلی ۶۲-۱۳۶۱ الی ۶۶-۱۳۶۵، از تعداد دانشجویان اول انقلاب یعنی تعداد دانشجویان سال تحصیلی ۵۸-۱۳۵۷ کمتر بود. بنابراین، بعد از انقلاب اسلامی ایران، پایینترین تعداد دانشجو در سال تحصیلی ۶۲-۱۳۶۱ بوده است.
همچنین، بعد از انقلاب، در طی سالهای تحصیلی ۶۶-۱۳۶۵ تا ۷۳-۱۳۷۲ سهم زنان از تعداد کل دانشجویان پایینتر از ۳۰درصد بوده است. یعنی در این دوره، سهم زنان از کل دانشجویان پایینتر از اول انقلاب (۳۰/۵ درصد) بوده است. بر این اساس، پایینترین سهم زنان از تعداد کل دانشجویان، در سال تحصیلی ۷۰-۱۳۶۹ (۲۷/۳درصد) بوده است. بر اساس آمــار آمــوزش عالی ایران در سال تحصیلی ۸۰-۱۳۷۹، سهم زنان از تعداد کل دانشجویان ۴۷/۲ درصد بوده است و و این روند سالهای بعدی مسیر صعودی خود را ادامه داده است.
در مقام مقایسه، سهم زنان از تعداد کل دانشجویان از اول انقلاب (سال تحصیلی ۵۸-۱۳۵۷) تا (سال تحصیلی ۸۰-۱۳۷۹) ۱۶/۷ درصد افزایش داشته است که درصد قابل توجهی است. همچنین در این فاصله، تعداد کل دانشجویان نیز رشد ۳۱۷ درصدی داشته است، یعنی تعداد کل دانشجویان (بخش دولتی) از ۱۷۵۶۷۵ نفر در سال تحصیلی ۵۸-۱۳۵۷ به ۷۳۳۵۲۷ نفر در سال تحصیلی ۸۰-۱۳۷۹ رسیده است.
افزایش ۵۶ برابری جمعیت دانشجویان زن طی ۵۰ سال اخیر
احمد سعیدی، مدیر گروه پژوهشهای آماری، فناوری اطلاعات و رصد اشتغال موسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی در خصوص آخرین آمار سهم زنان در آموزش عالی کشور میگوید: جمعیت زنان دانشجو از ۱۹ هزار و ۲۷ نفر در سال تحصیلی ۵۰-۱۳۴۹، به یک میلیون و ۵۱۰ هزار و ۴۲۶ نفر در سال ۱۴۰۰-۱۳۹۹ افزایش یافته است؛ به عبارتی طی ۵۰ سال اخیر، جمعیت دانشجویان زن بیش از ۵۶ برابر شده است. همچنین متوسط رشد کل جمعیت دانشجویی طی همان بازه زمانی، ۵۰ برابر بوده است.
رشد ۳۰ برابری تعداد اعضای هیئتعلمی زن
وی در مورد جمعیت زنان عضو هیئت علمی گفت: طی دوره ۵۰ سال اخیر، تعداد زنان هیات علمی در آموزش عالی ایران روندی صعودی داشته است؛ بهویژه در چهار دهه بعد از انقلاب اسلامی شاهد افزایش چشمگیر زنان هیات علمی در آموزش عالی بودهایم؛ طوری که تعداد اعضای هیات علمی زن طی این دوره ۳۰ برابر شده است. در حالیکه طی همین دوره، تعداد اعضای هیات علمی تنها ۱۱ برابر شده است.
آمار فوق نشان میدهد شتاب رشد تعداد زنان هیات علمی در آموزش عالی، طی این بازه زمانی ۳ برابر مردان بوده است که نشان از میزان توجه و اهمیت آموزش زنان در نظام مقدس جمهوری اسلامی دارد. همچنین طی این مدت نسبت عضو هیات علمی زن به مرد، از ۱۴ واحد درصد (به ازای هر ۱۰۰ عضو هیات علمی مرد، ۱۴ عضو هیات علمی زن) در سال ۵۰-۱۳۴۹ به ۳۸ واحد درصد در سال ۱۴۰۰-۱۳۹۹ رسیده و در سال ۱۴۰۰-۱۳۹۹، تعداد زنان هیات علمی کل کشور، ۲۴ هزار و ۱۵ نفر و تعداد کل اعضای هیات علمی کشور ۸۶ هزار و ۸۸۹ نفر بوده است.
مفهوم مدرک گرایی و جامعه مدرک گرا با مقوله افزایش مشارکت زنان در آموزش عالی بی ارتباط نیست، بدین ترتیب که مشارکت زنان در آموزش عالی با توجه به مفهوم مدرک گرایی قابل بررسی است. همانطور که در بخشهای قبلی این مقاله نیز اشاره شده است؛ امروزه عوامل و ویژگیهای اکتسابی از جمله تحصیلات، جایگاه ویژهای در ارزیابی افراد و قشربندی اجتماعی پیدا کرده است. افراط در این موضوع منجر به پیدایش مدرک گرایی در جامعه میگردد. یعنی مدارک تحصیلی معیار ارزیابی شایستگی افراد میشود به عبارت دیگر نوعی «مدرک سالاری».
در یک چنین جامعه ای، افراد مجبورند برای قرار گرفتن در مراتب بالای قشربندی اجتماعی و کسب نمره بهینه از دست نامرئی جامعه مدرک سالار و به نوعی برای بقاء حیات و بهینه زیستن، به دنبال آموزشهای عالیتر و بالاتر و نهایتاً مدارک بالاتر باشند. در واقع در یک چنین وضعیتی افراد دچار نوعی جبر اجتماعی و هنجاری برای ادامه تحصیل هستند.
پیامدها و نتایج افزایش مشارکت زنان در آموزش عالی
افزایش مشارکت زنان در آموزش عالی از ابعاد گوناگون قابل بررسی است. بسان ابعاد گوناگون، این افزایش مشارکت دارای پیامدها و نتایج گوناگونی است. در این قسمت علاوه بر پیامدهای مرتبط با انبساط شناختی و آگاهی بخشی برای زنان، پیامدها و برون دادهای مرتبط با افزایش مشارکت زنان در آموزش عالی در سه حوزه ذیل طبقه بندی شده است.
پیامدهای مرتبط با حوزه کار و اشتغال
تجربیات تحصیلی زنان برای توسعه شغلی آنها در آینده ضروری است. بنابراین، بر اساس این رویکرد، توسعه و موفقیت شغلی و حرفه ای زنان در گرو کسب تجربیات تحصیلی آنان است. همچنین در همین رابطه، آموزش زنان (مشارکت زنان در آموزش عالی) باعث مشارکت بیشتر آنها در نیروی کار جامعه میشود. بنابراین، میتوان اذعان کرد که هر چه زنان در آموزش عالی و کسب تجربیات تحصیلی مشارکت بیشتری داشته باشند، شانس بیشتری برای توسعه شغلی و نیل به مشاغلی با مراتب بالا خواهند داشت.
پیامدهای سیاسی
برخی از صاحبنظران معتقدند که آموزش زنان و افزایش مشارکت آنها در آموزش عالی، از حیث سیاسی، میتواند منجر به افزایش دسترسی زنان به مجاری قدرت و اقتدار گردد و در نظامهای سیاسی ملی آنان را از قدرت سیاسی توانمندی برخوردار سازد. شاید بتوان گفت که افزایش مشارکت زنان در امور سیاسی در سالهای اخیر در انتخابات ریاست جمهوری و مجلس شورای اسلامی ایران، به نوعی ناشی از افزایش آموزش و مشارکت زنان در آموزش عالی ایران باشد.
تنها ۱۲ رئیس دانشگاه زن داشتهایم!/سهم ۸ درصدی زنان از معاونتهای وزارت علوم
اما به طور مثال در حوزه آموزش عالی تعداد روسای زن دانشگاهها نسبت به مردان همیشه و در همه دولتها کمتر بوده است و نسبت جنسیتی مدیریت دانشگاهها ۹۷ درصد مردان و ۳ درصد زنان هستند. طبق آمار سالنامه آماری آموزش عالی ایران تا ۱۴۰۰ ما تنها ۱۲ زن داشتهایم که به پست ریاست دانشگاههای دولتی کشور منصوب شدهاند.
همچنین این درصد در خصوص معاونین زن وزارت علوم هم به همین گونه است و تنها ۸ درصد معاونان این وزارتخانه را زنان تشکیل دادهاند. در این بین شاید بتوان دانشگاه تک جنسیتی الزهرا(س) را تنها دانشگاه دولتی با مدیریت مستمر زنان از بدو تاسیس؛ یعنی ۴ رئیس زن در ۴۰ سال گذشته دانست.
فخرالسادات نصیری مشاور امور زنان و خانواده وقت وزیر علوم سال گذشته در خصوص همین موضوع گفته بود: افزایش تعداد زنان متصدی ریاست دانشگاهها نیاز به برنامه ریزی خاصی ندارد چراکه در این زمینه قانون وجود دارد و مصوبه دولت که در سالهای گذشته تصویب شده میگوید ۳۰ درصد از نیروهای مدیریتی را باید زنان مدیرِ توانمند تشکیل بدهند و این سمت را به آنها واگذار کرد. ولی این سهم ۳۰ درصدی امروز به ۳ درصد هم نمیرسد!
۱۴۰۲ فقط ۳ رئیس دانشگاه زن داشتهایم
نصیری ادامه داد: سطح مدیریتی عالی، میانی و عملیاتی است. همین حالا در کل کشور فقط ۳ خانم هستند که ریاست دانشگاه را برعهده دارند. تازه رئیس دانشگاهی که رده بالا باشد و بتوانیم به آن دانشگاه بگوییم، فقط یک مورد است که آن هم دانشگاه الزهرا (س) است و ریاست آن را خانم دکتر «زهرا ناظم بکایی» عهده دار است. پس از آن ریاست دو دانشگاه کوچک دیگر که دانشکده هستند برعهده خانمهاست.
پیامدهای مرتبط با حوزه های خصوصی و خانواده
آموزش زنان بطور اعم و افزایش مشارکت زنان در آموزش عالی بطور اخص، در حوزه خانوادگی و خصوصی افراد پیامدهای متعددی دارد. افزایش مشارکت زنان در آموزش عالی میتواند نوع و گزینه های ازدواج و سن ازدواج افراد را تحت تأثیر قرار دهد. بدین ترتیب که دختران تحصیل کرده در ازدواج خود از آزادی عمل بیشتری برخوردار بوده و علاقمند هستند که معمولاً بعد از اتمام تحصیلات یا دوره مورد نظر ازدواج کنند. افزایش مشارکت زنان در آموزش عالی می تواند از طریق افزایش سن ازدواج و افزایش سهم زنان در نیروی کار جامعه، باعث کاهش باروری (تأخیر در تولد فرزند اول، افزایش تعداد خانواده های تک فرزندی، کاهش خانواده هایی که بیش از ۳ فرزند دارند و کاهش طول دوره باروری با افزایش سن ازدواج و . . . .) خانوادهها شود. افزایش مشارکت زنان در آموزش عالی، همچنین میتواند به افزایش سهم زنان در نیروی کار فعال جامعه و اشتغال آنها کمک کند.
در آخر…
مشارکت زنان در آموزش عالی یک پدیده یا واقعیت پیچیده است. بدین معنی که این واقعیت دارای علل چندگانه، ابعاد چندگانه و پیامدهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و … چند گانه است. لذا این واقعیت، از رویکردها و دیدگاههای گوناگون قابل بررسی است. در همین رابطه، افزایش مشارکت زنان در آموزش عالی ایران نیز از رویکردهای متفاوت میتواند بررسی شود، لیکن به نظر میرسد که این واقعیت در ایران یک مورد منحصر بفرد نبوده و با افزایش مشارکت زنان در دیگر کشورهای جهان تقارن و تلازم دارد. بنابراین میتوان مدعی بود که حداقل به لحاظ کمّی، افزایش مشارکت زنان در آموزش عالی یک واقعیت جهانی یا شاید مؤلفهای از فرآیند جهانی شدن است.
همچنین به صراحت میتوان اذعان کرد که افزایش مشارکت زنان در آموزش عالی با آنکه دارای ابعاد کمی قوی است، اما گاهی فاقد کیفیت و محتوا است. یعنی این نوع مشارکت است که محتوای اجتماعی و آموزشی را نیز به دنبال میکشد. همچنین افزایش مشارکت زنان در آموزش عالی هر چند که ابعاد مرتبط با جبر هنجاری و اجتماعی قوی دارد، لیکن به منزله تسلیم محض زنان در مقابل جبر اجتماعی و هنجاری جامعه نیست. زنان در جامعه، مثل مردان، تاریخ حال و آینده اجتماعی، خانوادگی و تحصیلی شان را خود رقم میزنند، البته نه مطلقاً بر اساس اراده خویش یا جبر جامعه، بلکه تلفیقی از اراده آنها و انتظارات اجتماعی، واقعیات زندگی آنها را رقم میزند.
نهایتاً باید اقرار کرد که افزایش مشارکت زنان در آموزش عالی ایران در سالهای اخیر، با تمام ابعاد پیامدهای گوناگون آن، واقعه میمونی است که رشد مردم سالاری و توسعه اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جامعه ایران را نشان میدهد. بنابراین بنظر میرسد که زنان ایرانی، با مشارکت بیشتر در آموزش عالی، به شکل جدی و قوی، عزم جزم خویش را برای تکوین هویتی نوین و ساختن آینده تحصیلی، شغلی و اجتماعی بهتر آغاز کردهاند.
دیدگاهتان را بنویسید